[padding top=”0″ bottom=”0″ right=”5%” left=”5%”]
عشق و نفرت از جنس فناوری؛ همیشه رقابت تنها راه برنده شدن نیست!
آیفون ۱۲ بخریم یا گلکسی اس ۲۱؟ ویندوز بهتر است یا سیستمعامل مک؟
اگر اخبار دنیای فناوری را دنبال میکنید، احتمالاً این مقایسهها را زیاد دیدهاید. هنگامی که نام محصولات اپل در کنار محصولات مایکروسافت یا سامسونگ شنیده میشود، رقابت تنگاتنگ دنیای فناوری برای برتری در سطح دنیا به چشم میآید.
وقتی حرف از رقابت شرکتهای بزرگ میشود، معمولاً تصور میکنیم که این شرکتها دشمن یکدیگر هستند و دست به هر کاری میزنند تا فقط از رقبایشان پیشی بگیرند. اما همیشه هم اینطور نیست.
در این مقاله قصد داریم درباره دو داستان جالب از همکاری اپل با بزرگترین رقبایش یعنی مایکروسافت و سامسونگ با فاصله کمتر از ۲۰ سال صحبت کنیم.
مایکروسافت؛ رقیب سالهای دور
اپل از سال ۲۰۱۰ یکی از باارزشترین شرکتهای دنیا محسوب میشود. اما این شرکت در سال ۲۰۱۸ اتفاق مهمی را در تاریخ بازار بورس آمریکا رقم زد. اپل در آگوست همین سال به اولین شرکت تریلیون دلاری بازار سهام آمریکا تبدیل شد. حتی در سال ۲۰۲۰ ارزش آن به ۲ تریلیون دلار هم رسید.
اما آیا شرکتهای بزرگ دنیا همیشه همین قدر موفق بودهاند؟ پاسخ خیر است! گاهی شرکتهای موفق دنیا با چالشهایی روبهرو میشوند و اگر کمی غفلت کنند، ممکن است کل سهم بازار خود را از دست بدهند.
این اتفاق برای اپل هم افتاد. سال ۱۹۹۷ اپل تا مرز ورشکستگی پیش رفت. آن زمان قهرمان تاریخی اپل، استیو جابز نبود که این شرکت را نجات داد؛ بلکه بیل گیتس، بزرگترین رقیب آن، این شرکت را نجات داد.
شروع یک همکاری با بزرگترین توزیعکننده سیستمعامل دنیا!
در سال ۱۹۹۷ تنوع محصولات اپل بسیار کم بود. حتی آن زمان هنوز تلفن همراه هم نمیساخت. در آن دوران، اپل یک شرکت کامپیوتری بود و فقط کامپیوتر میفروخت. حتی نام این شرکت، کامپیوترهای اپل (Apple Computers) بود.
در همین سالها، مایکروسافت ۹۰٪ از سهم بازار را تصاحب کرده بود و تقریباً تمام نرمافزارها برای ویندوز (Windows) ساخته میشدند. از طرفی کامپیوترهای اپل بسیار گران بودند و فروش خوبی نداشتند. با اینکه کامپیوترهای اپل، حاشیه سود خوبی داشتند؛ ولی سهم بازار آنها بسیار کم بود.
در دهه ۱۹۹۰ بیشتر کامپیوترها برای اهداف تجاری مصرف میشدند و ارزش اصلی آنها به نرمافزارهایشان بود. پس اگر یک کامپیوتر، برنامههای لازم و توسعهیافته را نداشت، برای شرکتهای بزرگ بیفایده بود. بههمین علت کامپیوترهای اپل با نرمافزارها و سیستمعامل مخصوص خود فروش خوبی نداشتند.
در این بازه زمانی استیو جابز حتی عضوی از این شرکت هم نبود. هیئتمدیره اپل در سال ۱۹۸۵ او را اخراج کرده بودند. سال ۱۹۹۷ فروش به شدت کاهش یافته بود و موقعیت اپل بسیار بد بود. بعد از تغییر چند مدیرعامل (CEO) ناموفق، هیئتمدیره دوباره استیو جابز را بازگرداند.
در فوریه همین سال، آنها شرکت نکست (Next) را خریدند که استیو جابز بعد از ترک اپل تأسیس کرده بود. اما موقعیت مالی اپل به قدری بد بود که استیو جابز نتوانست پولی برای خرید نکست بهدست بیاورد. در عوض سهامی معادل ۴۲۹ میلیون دلار از اپل دریافت کرد.
وضع بد مالی اپل همچنان ادامه داشت. در اواخر جولای و در کمتر از ۹۰روز، ارزش اپل کاهش یافت. ارزش اپل کمتر از ۳ میلیارد دلار شده بود و بیش از ۱ میلیارد دلار را تنها در ۱ سال از دست داده بود.
اما در ۶ آگوست ۱۹۹۷ استیو جابز در یک سخنرانی، جهان را شوکه کرد. استیو جابز در این سخنرانی گفت:
«میخواهم یکی از اولین همکارهای اپل را امروز اعلام کنم که بسیار معنیدار است و آن شرکتی نیست؛ به جز مایکروسافت! اپل تصمیم گرفته است که اینترنت اکسپلورر (Internet Explorer) را مرورگر پیشفرض کامپیوترهای خود قرار دهد و مایکروسافت تصمیم گرفته است که روی اپل سرمایهگذاری کند. مایکروسافت ۱۵۰ میلیون دلار از سهام اپل را میخرد؛ ولی حق رأی ندارد. در قسمت دوم این شراکت، مایکروسافت متعهد شده است که مایکروسافت آفیس (Microsoft Office) را روی مکینتاش برای ۵ سال آینده منتشر کند.»
حضار در این سخنرانی بسیار تعجب کرده بودند. آنها درک نمیکردند که چگونه اپل میتواند با بزرگترین رقیب خود همکاری کند. در حالی که مایکروسافت با تصاحب سهم بازار باعث ورشکستگی اپل شده بود. علاوه بر این اتفاقات در این قرارداد اپل شکایت خود را مبنی بر سرقت مایکروسافت از سیستمعامل مک پس گرفت.
وقتی اخبار منتشر شد، همه چیز بدتر شد. این سخنرانی بیانیهای برای تسلیم بود. کلمه کلیدی در این سخنرانی «نداشتن حق رأی» بود. این یعنی مایکروسافت نمیخواست اپل را بخرد، به جای آن سعی داشت روی اپل سرمایهگذاری کند. اما بیل گیتس با این سرمایهگذاری به پول فکر نمیکرد. اینجا بیل گیتس بخشی از سهم بازار را به اپل بخشید، در صورتی که میتوانست تمام بازار را داشته باشد.
این اتفاق حتی برای نشریات هم جذاب بود. مجله تایم (Time) روی جلد یکی از شمارههای خود نوشته بود: هفته پیش استیو جابز در تماس تلفنی با بیل گیتس گفت: «بیل ازت ممنونم، دنیا جای بهتری شده است». از این تماس تلفنی برای توافق این دو شرکت بزرگ سیلیکونولی بهعنوان یکی از بزرگترین لحظات تاریخی دنیای فناوری یاد میشود.
اما چرا بیل گیتس بهعنوان رهبر بازار و بزرگترین رقیب، اپل را نجات داد؟
همکاری دو سر بُرد!
احتمالاً میتوانید حدس بزنید که بیل گیتس این کار را از روی مهربانی یا دلسوزی انجام نداد. در دنیای کسبوکارهای بزرگ چیزی به نام ترحم و دلسوزی وجود ندارد. حتی آن زمان بیل گیتس شهرت خوبی نداشت و هنوز برای بهبود شهرت خود کارهای انساندوستانه انجام نمیداد. او بهعنوان یک صاحب کسبوکار در دنیا شناخته شده بود که هر کاری بخواهد میکند تا فقط موفق شود.
با همه این اوصاف، مایکروسافت موفق بود و این موفقیت برای قانونگذاران مقابله با انحصارگری جذاب بود. وزارت دادگستری ایالات متحده آمریکا پروندهای علیه مایکروسافت از سال ۱۹۹۳ آماده کرده بود و قطعاً بیل گیتس نمیخواست در این پرونده شکست بخورد. چه راهی برای بیل گیتس بهتر از اینکه با رقیب خود همکاری کند تا در ظاهر نشان دهد مایکروسافت انحصارگر نیست.
کمتر از ۱ سال بعد از همکاری مایکروسافت با اپل، وزارت دادگستری ایالات متحده آمریکا، بیل گیتس را به دادگاه احضار کرد. بهطور کلی اتهاماتی که به او وارد شد تا حد ممکن مبهم ماند؛ زیرا او میدانست که یک سال پیش با نجات اپل، در واقع مایکروسافت را نجات داده است.
وزارت دادگستری آمریکا در نهایت تسلیم شد و در سال ۲۰۰۱ مایکروسافت را با حداقل مجازات تبرئه کرد. بیل گیتس بعد از اتمام دادگاهها از اپل جدا شد. بیل گیتس با فروش ۵۵۰ میلیون دلار سهام اپل در سال ۲۰۰۳ به همکاری با این شرکت پایان داد. این مسأله زمانی اتفاق افتاد که سهام اپل بعد از حباب دات-کام بسیار کاهش یافته بود.
سامسونگ؛ رقیب سالهای نزدیک
علاوه بر مایکروسافت، سامسونگ هم یکی از بزرگترین رقبای اپل در سالهای اخیر بوده است. اپل و سامسونگ از زمان ظهور تلفن همراه هوشمند تاکنون دشمن یکدیگر به نظر میرسند. حتی در سال ۲۰۱۱ این رقابت تبدیل به یک جنگ شد. در این سال اپل از سامسونگ برای کپی کردن ویژگیهای تلفنهای همراه خود شکایت کرد. در همین راستا سامسونگ هم از اپل بهدلیل رعایت نکردن حق ثبت اختراع (Patent) در طراحی تلفنهای همراه شکایت کرد.
این دعواهای دادگاهی سالهای زیادی ادامه داشت و هر دفعه پیچیدهتر و سختتر از قبل میشد. بهطوری که تعداد پروندههای شکایت طرفین به بیش از ۴۰ عدد رسیده بود. سرانجام در سال ۲۰۱۸ پس از ۷ سال دعوا بر سر اولینها و ثبت اختراع، جنگ به پایان رسید. در نهایت سامسونگ محکوم و مجبور شد که ۵۳۹ میلیون دلار به اپل بپردازد.
عشق یا نفرت؟
تا اینجا درباره دعواهای طولانی و پیچیده سامسونگ و اپل گفتیم؛ اما این تمام داستان میان این دو شرکت بزرگ نیست. رابطه اپل با سامسونگ تنها به رقابت در بازار یا دعوا در دادگاه ختم نمیشود. گاهی همکاریهایی بین این دو شرکت شکل گرفته است.
۲۰ سال پس از همکاری اپل با مایکروسافت، اپل در سال ۲۰۱۷ آیفون ۱۰ (iPhone X) را به دنیا معرفی کرد. تلفن همراه جدید اپل تغییر زیادی نسبت به محصولات دیگر در صفحه نمایش داشت؛ در حالی که تمام پنلهای صفحه نمایش اولِد (OLED Display Panels) این محصول توسط سامسونگ بزرگترین رقیب اپل در دنیای تلفن همراه ساخته شده بود. این همکاری سود زیادی برای طرفین داشت. سامسونگ از فروش هر آیفون ۱۰ به ارزش ۱۰۰۰ دلار، ۱۱۰ دلار (۱۱٪) درآمد داشت.
این همکاری در سالهای گذشته هم ادامه داشته است و همچنان پنلهای صفحه نمایش اولِد آیفون ۱۲ توسط رقبای اپل از جمله سامسونگ تأمین میشود.
سخن پایانی
اپل سال ۱۹۹۷ تا مرز نابودی پیش رفت. اما مایکروسافت با وجود موفقیت بسیار زیادش در بازار، اپل و در کنار آن خودش را نجات داد. ۲۰ سال بعد آن (یعنی در سال ۲۰۱۷) اپل از یکی از موفقترین محصولاتش رونمایی کرد؛ در حالی که این موفقیت را تا حدودی مدیون رقیبش سامسونگ بود.
در یک اکوسیستم (Ecosystem) همکاری میان رقبا بهمراتب اتفاق میافتد. گاهی رقبا به هم نیاز دارند و گاهی نیز از یکدیگر شکایت میکنند. در واقع یک اکوسیستم، شبکهای از تأمینکنندگان، توزیعکنندگان، مشتریان، رقبا، سازمانهای دولتی و … است که در ارائه یک محصول یا خدمت با هم ارتباط دارند. همه در یک اکوسیستم به نوعی بر روی هم تأثیر میگذارند و از هم تأثیر میپذیرند و این اجتنابناپذیر است!